- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
2 ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
3 از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
4 ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
5 خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
6 بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن
7 دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
8 در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
9 گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد از برق این زمرد هین دفع اژدها کن
10 بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن