- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت سخن ار آب نشد طعم زبان تو نیافت
2 دیده باریکی عالم همه موی اندر موی دید، لیکن سر مویی چو میان تو نیافت
3 با چنین حسن و لطافت که تویی، دیده دهر سوی که دید که آن را نگران تو نیافت
4 پسته کو تنگ دهان بود دهان بسته بماند خویش را دید که هم سنگ دهان تو نیافت
5 به گه صبح چو گل خنده زنان می رفتی باد هر چند که بشتافت نشان تو نیافت
6 گل به گلزار در از تابش خورشید بسوخت زان که او سایه ای از سرو روان تو نیافت
7 پای خسرو خلش از خار جفا بار نداشت تا سرش ریخته در پای عنان تو نیافت