- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیشب درآمد از درم آنماه چهره مست مانند دستهٔ گل و گلدستهئی بدست
2 خطش نبات و پستهٔ شکرشکن شکر سروش بلند و سنبل پرتاب و پیچ مست
3 زلف سیاه سرکش هندوش داده عرض در چین هزار کافر زنگی بت پرست
4 از دیده محو کرد مرا هر چه هست و نیست سودای آن عقیق گهر پوش نیست هست
5 در بست راه عقل چو آن بت قبا گشود بگشود کار حسن چو آن مه کمر ببست
6 در مشگ میفکند بفندق شکنج و تاب وز نار و عشوه گوشهٔ بادام میشکست
7 پر کرد جامی از می گلگون و درکشید وانگه ببست بند بغلطان و برنشست
8 گفتم زکوة لعل درافشان نمیدهی یاقوت روح پرور شیرین بدر بخست
9 گفتم ز پیش تیر تو خواجو کجا جهد گفتا ز نوک ناوک ما هیچکس نرست