دیشب درآمد آن بت مه روی از خواجوی کرمانی غزل 46

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

دیشب درآمد آن بت مه روی شب نقاب

1 دیشب درآمد آن بت مه روی شب نقاب بر مه کشید چنبر و درشب فکند تاب

2 رخسارش آتش و دل بیچارگان سپند لعل لبش می و جگر خستگان کباب

3 برمشتری کشیده ز مشک سیه کمان برآفتاب بسته ز ریحان تر طناب

4 در بر قبای شامی پیروزه گون چو ماه بر سر کلاه شمعی زرکش چو آفتاب

5 آتشن گرفته آب رخ وی ز تاب می آبش نهان در آتش و آتش عیان ز آب

6 هم شمع برفروخته از چهره هم چراغ هم نقل ریخته ز لب لعل و هم شراب

7 بنهاده دام بر مه تابان ز عود خام و افکنده دانه برگل سوری ز مشک ناب

8 میزد گلاله بر گل و هر لحظه می‌شکست برمن بعشوه گوشهٔ بادام نیم خواب

9 از راه طنز گفت که خواجو چرا برفت گفتم ز غصه گفت ذهابا بلا ایاب

عکس نوشته
کامنت
comment