- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لاله کز گل میبرد دل چهرهٔ رعنای او چون کند چون نیست کس را با رخت پروای او
2 لاف خوبی سرو قدّت را رسد زیرا که هست شیوهٔ رندی قبایی راست بر بالای او
3 چون کند دل خود فروشی با سر زلفت که نیست نقد جان را قیمتی در حلقهٔ سودای او
4 هرکه را در جان ز تاب آتش دل همچو شمع هست سوزی می توان دانست از سیمای او
5 تا قدح هردم چرا بوسد لب میگون او ز این حسد عمری ست تا من می خورم غمهای او
6 مطربا چون عود سر تا پای خود در چنگ غم تا نمی سوزد نمی داند کسی غوغای او
7 با خیالی کاش از این دلسوزتر بودی غمت تا نهانی شادمان بودی دل تنهای او