1 لعل او از خون عاشق می بکام خود کشد آه از آنروز که عاشق انتقام خود کشد
2 بد مگو محمود را گر می کشد جور ایاز شاه اگر عاشق شود ناز غلام خود کشد
3 هرکجا ذکر قدت ای سرو شیرین بگذرد نیشکر آنجا قلم بر حرف نام خود کشد
4 کی کشد ای باغبان از سرو عاشق بار ناز ور کشد باری ز سرو خوشخرام خود کشد
5 رو متاب از منکه شست زلف او صیاد وار دل بقلاب محبت سوی دام خود کشد
6 کام عاشق گنج وصل و تار زلفش اژدهاست ترسم آخر اژدها ما را بکام خود کشد
7 همچو عیسی جان دهد اهلی کلامش مژده را نام جانبخشت چو در سلک کلام خود کشد