لبالب آر قدح کز گلو از امیرخسرو دهلوی غزل 918

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

لبالب آر قدح کز گلو فرود آید

1 لبالب آر قدح کز گلو فرود آید مگر که از دلم این آرزو فرود آید

2 مگوی تو به که آید فرود می ز سرم مباد کز سر من این سبو فرود آید

3 ز می چه توبه که گر ذوق آن کند معلوم فرشته چون مگس آنجا به بو فرود آید

4 به بند مردنم امروز، ساقیا، بگذار که باده از سر آن ماهر و فرود آید

5 به زهد تخته ورد و دعای من باشد سفال خم که خط می برو فرود آید

6 ز بهر بردن دلهای خلق سیل بلاست هر آن عرق که ز روی نکو فرود آید

7 بدین صفت که همی خون خوریم بر در تو ترا چگونه می اندر گلو فرود آید؟

8 خوش آن زمان که به یاد تو هر شبم تا روز ز دیده خون جگر سو به سو فرود آید؟

9 نقاب واکن و لبهای عاشقان دربند مگر که خسرو ازین گفتگو فرود آید

عکس نوشته
کامنت
comment