1 کلکش چو مرغکی است دو دیده پر آب مشک وز بهر خیر و شر دو زبان است و تن یکی
2 ای طبع کارساز چه کردم ترا چه بود با من همی نسازی و دایم همی ژکی
1 گفتم همی چه گوئی ای هیز گلخنی گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی
2 گفتم یکی که مسجدیم چون نه غرمنم گفتا تو نیز هم نه چنین پیر زاهدی
1 گر بدی آنکس که زی توام بفکندی خویشتن اندر نهادمی بفلاخن
1 نه هم قیمت لعل باشد بلور نه همرنگ گلنار باشد پژند
2 بپیچد دلم چون ز پیچه بتم گشاید بر غم دلم پیچه بند