واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

واعظ قزوینی
واعظ قزوینی

پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ از واعظ قزوینی غزل 426

غزل 426 ام از 1154 غزلیات

پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش

1 پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش از جهان بیگانگی را کرده ام دربان خویش

2 تا نگردد لحظه یی با خواب راحت آشنا دوختم مانند سوزن چشم بر مژگان خویش

3 دوست دانسته است قدر نعمت دیدار خود می شود در خانه آیینه هم مهمان خویش

4 ای توانگر نعمت دادن مدار از خود دریغ نیستی چون پنج روزی بیشتر مهمان خویش

5 گر نه یی از حسرت الوان نعمت تلخکام نعمتی نبود چو نان خشک، اما نان خویش

6 ای که خود را دانه خوار آرزوها کرده یی دشمنی می پروری، نی تن برای جان خویش

7 پابپایت می نهد چو فردا مرگ بی امان می گذاری تا به کی سر بر سر و سامان خویش؟!

8 آن قدر احسان که من از فیض احسان دیده ام بی تکلف گشته ام شرمنده احسان خویش

9 دعوی پوچی که واعظ میکنی از روزگار خود جواب خویش گویی گر کنی دیوان خویش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش

شاعر شعر پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش واعظ قزوینی می باشد.

شعر پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش چیست ؟

قالب شعر پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش غزل است

مضمون اصلی شعر پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر