ای شاه همه عالم از امیر معزی نیشابوری قصیده 267

امیر معزی نیشابوری

آثار امیر معزی نیشابوری

امیر معزی نیشابوری

ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش

1 ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش وی در همه آفاق نموده اثر خویش

2 از چین و ختا تا به فلسطین که رسانید جز تو به جوانمردی و مردی خبر خویش

3 خصمان تورا چون تن و جان در خطر افتاد از کین تو جستند یکایک خطر خویش

4 از خیره سری رغبت پیکار توکردند تا در سر پیکار تو کردند سر خویش

5 در کشور توران و به غزنین و عراقین چون خواستی آوازهٔ فتح و ظفر خویش

6 هر سه بگرفتی و سپردی به سه خسرو در جود و شجاعت بنمودی هنر خویش

7 هرگز پدر و جد تو این کار نکردند پیشی تو بدین کار ز جد و پدر خویش

8 زیبد که فرستی سوی حوران بهشتی فهرست عجایب ز کتاب سِیَر خویش

9 تا هدیه فرستند به درگاه تو از خلد تاج و کمر و یاره و دُرّ و گهر خویش

10 بس دیر نماندست که از بهر تو گردون سازد کمر و کیش ز شمس و قمر خویش

11 شاهان جهان چون کمر و کیش تو بینند شاید که ننازند به‌ کیش و کمر خویش

12 هرگز ز بر خویش سعادت نکند دور آن را که تو یک بار بخوانی به بر خویش

13 بر تخت شهنشاهی جاوید همی ساز کار همه آفاق به عدل و نظر خویش

14 شخص تو امان یافته از تیر حوادث تو ساخته از عصمت یزدان سپر خویش

عکس نوشته
کامنت
comment