- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش وی در همه آفاق نموده اثر خویش
2 از چین و ختا تا به فلسطین که رسانید جز تو به جوانمردی و مردی خبر خویش
3 خصمان تورا چون تن و جان در خطر افتاد از کین تو جستند یکایک خطر خویش
4 از خیره سری رغبت پیکار توکردند تا در سر پیکار تو کردند سر خویش
5 در کشور توران و به غزنین و عراقین چون خواستی آوازهٔ فتح و ظفر خویش
6 هر سه بگرفتی و سپردی به سه خسرو در جود و شجاعت بنمودی هنر خویش
7 هرگز پدر و جد تو این کار نکردند پیشی تو بدین کار ز جد و پدر خویش
8 زیبد که فرستی سوی حوران بهشتی فهرست عجایب ز کتاب سِیَر خویش
9 تا هدیه فرستند به درگاه تو از خلد تاج و کمر و یاره و دُرّ و گهر خویش
10 بس دیر نماندست که از بهر تو گردون سازد کمر و کیش ز شمس و قمر خویش
11 شاهان جهان چون کمر و کیش تو بینند شاید که ننازند به کیش و کمر خویش
12 هرگز ز بر خویش سعادت نکند دور آن را که تو یک بار بخوانی به بر خویش
13 بر تخت شهنشاهی جاوید همی ساز کار همه آفاق به عدل و نظر خویش
14 شخص تو امان یافته از تیر حوادث تو ساخته از عصمت یزدان سپر خویش