1 خواجه نور الدین محمد گنج لطف آنکه بودی با سلاطین همعنان
2 داشت بر ملک سلیمان حکم و داد آصف ظالم کش عادل نشان
3 رفت و تاریخش چو جستم از خرد گشت دستور سلاطین جهان
1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت
1 جایی که بجوش آرد گل بلبل زاری را شاید که چو ما سوزد حسن تو هزاری را
2 بشناس حق اشگم کز آب دو چشم من بشکفت گل خوبی بس لاله عذاری را