1 خواجه نور الدین محمد گنج لطف آنکه بودی با سلاطین همعنان
2 داشت بر ملک سلیمان حکم و داد آصف ظالم کش عادل نشان
3 رفت و تاریخش چو جستم از خرد گشت دستور سلاطین جهان
1 الا ای ساقی گلرخ که گشتی شمع محفلها ز غیرت عاشقان کشتی ز حسرت سوختی دلها
2 از آن روزست در دلها خیال دانه خالت که دهقان ازل تخم محبت ریخت در دلها
1 تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم روزی بدود دل ز فراق تو شب کنیم
2 تا چند جام لعل نهد لب بلب مرا ما کاسه های دیده ز خون لب بلب کنیم
1 ساقی بنشین که با تو دمساز شویم نرگس صفت از باد سر انداز شویم
2 آریم بگردن صراحی دستی هر چند که پیریم جوان باز شویم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به