- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ست یا زان لب شیرین سخن تلخ شنیده ست
2 زان زلف مسلسل که همه برشکند باد از روی تو بنگر که در ان زیر چه دیده ست
3 بر قافله صبر مرا نیست ولایت امروز که مژگان تو لشکر نکشیده ست
4 این اشک به چشم من از آن جای گرفته ست کاندر طلب وصل تو بسیار دویده ست
5 شبهاست چو گل غرقه به خونم که به سویم از باغ وصال تو نسیمی نوزیده ست
6 آری، شب امید همه غمزدگان را صبحی ست که تا روز قیامت ندمیده ست
7 طاقت چو ندارم که رسانم به تو خود را فریاد رس، ای دوست، که طاقت برسیده ست
8 خسرو تن بیجانت به گلزار زمانه مرغیست که او از قفس سینه پریده ست