خرم آن روز که من آن از امیرخسرو دهلوی غزل 1363

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم

1 خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم او کند ناز و من از دور تماشا بینم

2 دوش مه دیدم و گفتم که ترا می ماند زهره ام نیست ازین شرم که بالا بینم

3 لشکر جانش که پیراهن دلها گویی بس منش خواهم از اغیار که تنها بینم

4 دل من گاه خرامیدنش از دست برفت هر کجا پای نهاده ست من آنجا بینم

5 دل نه و صبر نه و هوش نه و طاقت نه من در آن صورت زیبا به چه یارا بینم؟

6 وعده فرداست به فردا بکشم، من، مگر از آنک بامدادان رخ شهزاده والا بینم

7 شمس آفاق خضر خان که به لطف جان بخش هر دمش معجزه خضر و مسیحا بینم

8 آخر، ای شاخ گل تازه نوبر، تا چند خار حسرت خورم و جانب خرما بینم؟

9 کیست خسرو که کند بوسه ز پای تو هوس؟ این بسم نیست که از دور در آن پابینم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر