-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدنگ غمزهٔ جادو چو در کمان آرد هزار عاشق دلخسته را بجان آرد
2 در آن دقیقهٔ باریک عقل خیره شود دلم حدیث میانش چو در میان آرد
3 حلاوت سخنش کام جان کند شیرین عبارتی ز لبش هر که در بیان آرد
4 از آن دو نرگس مخمور ناتوان عجبست که تیر غمزه بدینگونه در کمان آرد
5 اگر چو خامه سرش تا به سینه بشکافند نه عاشقست که یک حرف بر زبان آرد
6 کدام قاصد فرخنده میرود که مرا حدیثی از لب آن ماه مهربان آرد
7 ز راه بنده نوازی مگر نسیم صبا ز دوستان خبری سوی دوستان آرد
8 چرا حرام کند خواب بر دو دیدهٔ من اگر نسیم سحر خواب پاسبان آرد
9 کسی که وصف لب و عارض کند خواجو شکر بمصر برد گل بگلستان آرد