1 خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
2 تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
1 گفتم میان گشائی، گفتا که هیچ نایم زد دست بر کمربند، بگسست او پرنداخ
1 تا پای نهند بر سر حران با کون فراخ گنده و ژنده
1 فغان ز دست ستمهای گنبد دوار فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
2 چه اعتبار بر این اختران نامعلوم چه اعتماد بر این روزگار ناهموار