1 خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
2 تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
1 کهی بلند و بر او قلعه ای نهاده بلند بلندهای جهان زیر و، او ز جمله زبر
2 باستواری زر بخیل در دل خاک بپایداری نام سخی میان بشر
1 با سرشگ سخای او کس را ننماید بزرگ رود فرب
2 یاد کرد از لطیف طبعش بحر گشت پر در و عنبر اشهب
1 الا تا زمی از کوه پدید است و ره از سد به کوه اندر زر است و به ره بر شخ و راود