خرم آن چشمی که هر روزش از امیرخسرو دهلوی غزل 202

1 خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی تست شادی آن دل که هر دم در دماغش بوی تست

2 من ز تنهایی به خون غرق و تو پهلوی کسان خون من در گردن آن کس که در پهلوی تست

3 کشتیم زان زلف و رخ کارایش آن را مدام شانه بر پشت تو و آیینه بر زانوی تست

4 بر رخت دنباله زلف تو پایان شب است و آفتاب صبحدم اندر سفیدی روی تست

5 نافه خود را گر چه زاهو می کشد، با این همه پوستین پوشی ز زنجیر خم گیسوی تست

6 بر شکر خوانند افسون بهر دلجویی، ولیک شکری کو خود فسون خواند، لب دلجوی تست

7 موی ابرو را گره نتوان زدن، لیکن ز کبر صد گره پیش است بر هر مو که در ابروی تست

8 هیچ شب از موی تو تاری نمی یارم گسست این درازی شب من بی گسست موی تست

9 هندوان را زنده سوزند، این چنین مرده مسوز بنده خسرو را که ترک است آخر و هندوی تست