1 خهی در هر نظر چون خویش مقبول چو من صد بیش در کوی تو مقتول
2 کنم اندر جمالت عقل و دانش چو بیند مصلحت در خویش معزول
3 خوی حسنی که از رویت چکیده بشسته دفتر معقول و منقول
4 گریزان کژکژ از بالای تو سرو نگردد عرض بیش از قامت طول
5 تو، ای دانا که عاشق را دهی پند مکن دل در غم بیهوده مشغول
6 بسی دیدم فلاطون و ارسطو شده در عاشقی مجنون و بهلول
7 فرو خوان قصه شیرین و خسرو که زو لیلی و مجنون هست مسجول