خرامان چون رود بیرون ز از واعظ قزوینی غزل 428

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو دلجویش

1 خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو دلجویش نگاه گریه آلودی بود هر شاخ تر، سویش

2 بچشم غیرت از دنبال او، وقت خرامیدن کم از تار نگاهی نیست، هر مویی ز گیسویش

3 قدح مینوشد آن وحشی غزال و، من ازین داغم که رنگ نشأه می میگذارد روی بر رویش

4 چه سان با غیر بینم، همنشینش، من که از غیرت کنم فریاد تا خیزد قیامت از سر کویش

5 مکن آزرده از خود واعظ آن شوخ جفا جو را مبادا غیر خشمی واکشد از تندی خویش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر