-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو دلجویش نگاه گریه آلودی بود هر شاخ تر، سویش
2 بچشم غیرت از دنبال او، وقت خرامیدن کم از تار نگاهی نیست، هر مویی ز گیسویش
3 قدح مینوشد آن وحشی غزال و، من ازین داغم که رنگ نشأه می میگذارد روی بر رویش
4 چه سان با غیر بینم، همنشینش، من که از غیرت کنم فریاد تا خیزد قیامت از سر کویش
5 مکن آزرده از خود واعظ آن شوخ جفا جو را مبادا غیر خشمی واکشد از تندی خویش