- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا شاد آمدیت از سفر خانه خدا
2 روز از سفر به فاقه و شبها قرار نی در عشق حج کعبه و دیدار مصطفا
3 مالیده رو و سینه در آن قبله گاه حق در خانه خدا شده قد کان آمنسا
4 چونید و چون بدیت در این راه باخطر ایمن کند خدای در این راه جمله را
5 در آسمان ز غلغل لبیک حاجیان تا عرش نعرهها و غریوست از صدا
6 جان چشم تو ببوسد و بر پات سر نهد ای مروه را بدیده و بررفته بر صفا
7 مهمان حق شدیت و خدا وعده کرده است مهمان عزیز باشد خاصه به پیش ما
8 جان خاک اشتری که کشد بار حاجیان تا مشعرالحرام و تا منزل منا
9 بازآمده ز حج و دل آن جا شده مقیم جان حلقه را گرفته و تن گشته مبتلا
10 از شام ذات جحفه و از بصره ذات عرق باتیغ و باکفن شده این جا که ربنا
11 کوه صفا برآ به سر کوه رخ به بیت تکبیر کن برادر و تهلیل و هم دعا
12 اکنون که هفت بار طوافت قبول شد اندر مقام دو رکعت کن قدوم را
13 وانگه برآ به مروه و مانند این بکن تا هفت بار و باز به خانه طوافها
14 تا روز ترویه بشنو خطبه بلیغ وانگه به جانب عرفات آی در صلا
15 وانگه به موقف آی و به قرب جبل بایست پس بامداد بار دگر بیست هم به جا
16 وان گاه روی سوی منی آر و بعد از آن تا هفت بار میزن و میگیر سنگها
17 از ما سلام بادا بر رکن و بر حطیم ای شوق ما به زمزم و آن منزل وفا
18 صبحی بود ز خواب بخیزیم گرد ما از اذخر و خلیل به ما بو دهد صبا