- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خالد بیا و عزم سفر زین مقام کن بر روضه رضا به دل و جان سلام کن
2 از گفتگوی خام روافض دلم گرفت بر بند بار و قطع سخنهای خام کن
3 بدعت سرای طوس نه جای اقامت است برخیز و روی دل به در پیر جام کن
4 از خاک قندهار و هری نیز درگذر مقصود دل چو خاص بود ترک عام کن
5 وز شام و مکه ات گره از کار وا نشد من بعد صبح را به ره هند شام کن
6 خود را به خاک پای غلام علی فکن محو هوای روضه دارالسلام کن
7 در کار خواجگی همه عمرم به باد رفت خود را دمی به خدمت آن شه غلام کن
8 خالد چو هیچکس به سخن مرد ره نشد بگذر ز هر چه هست و سخن را تمام کن