- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار آید با لعل جگر سوزت، شکر به چه کار آید
2 خنجر کشی از مژگان بر سینه من، چون من بی تیغ شدم کشته، خنجر به چه کار آید
3 کافر خط هندویت جایی که کشد ما را یارب که به هندوستان کافر به چه کار آید
4 دل از پی آن خواهم تا خون شود از عشقت گر کار بدین ناید، دیگر به چه کار آید
5 از گوهر عشق خود زیور کنمت، بنگر خوبی چو فزون باشد، زیور به چه کار آید
6 شد خسته درون من از بیم جفا کیشان چون می ندهد دادم، داور به چه کار آید
7 اختر شمرم هر شب در طالع خود، لیکن چون کار قضا دارد، اختر به چه کار آید
8 بر جان و دل خسرو هر لحظه نهد باری کاین عاشق مسکین هم دیگر به چه کار آید