-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نالهای کان ز دل چنگ برون میآید گر بدانی ز دل سنگ برون میآید
2 صورت عشق چه نقشیست که از پردهٔ غیب هر زمانی بد گرینگ برون میآید
3 از نم دیده و خون جگر فرهادست هر گل و لاله که از سنگ برون میآید
4 می چون زنگ بده کاینهٔ خاطر ما باده میبیند و از زنگ برون میآید
5 دلم از پرده برون میرود از غایت شوق هر نفس کان صنم شنگ برون میآید
6 هر که در میکده از پیر مغان خرقه گرفت شاید ار چون قدح از رنگ برون میآید
7 میشود ساکن خاک در میخانهٔ عشق هرکه از خانه فرهنگ برون میآید
8 جان میگشت مگر دیدهٔ خواجو که از او دم به دم باده چون زنگ برون میآید