- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان چه باشد گر نباشد عاشق جان پروری دل چه ارزد گر نورزد مهر روی دلبری
2 من چه بازم گر نبازم عشق یار نازکی باده نوشی جان فزائی دلبری مه پیکری
3 دیده تا دیده جمالش در خیالش روز و شب بی سر و پا سو به سو گردیده در هر کشوری
4 خسرو شیرین خوبان جهان یار من است فارغ است از حال فرهاد غریبی غمخوری
5 مهر رویش در دل ما همچو روحی در تنی عشق او در جان ما چون آتشی در مجمری
6 دیدهٔ تر دامنم تا می زند نقشی بر آب در نظر دارد خیال عارض خوش منظری
7 سید ار داری سر سوداش سر در پا فکن تا نباشد بر سر کویش ز تو دردسری