- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنوز مست تو کی ز رفته پشیمان بود هنوز
2 بگسست دست عمر ز دامان زندگی بامن غم تو دست گریبان بود هنوز
3 دارم دلی که در دهن شیر اگر فتد مشغول عشق طرفه غزالان بود هنوز
4 آتش ز سوز سینه ما در جهان فتاد ما دم نمی زنیم که پنهان بود هنوز
5 هرکس که بود کار خود از بخت راست کرد بنیاد کار ماست که ویران بود هنوز
6 بیمار عشق دیده فرو بست از حیات چشم امید درپی درمان بود هنوز
7 فرهاد مرد و صورت شیرین ز سنگ رفت اهلی چه صورت است که حیران بود هنوز