-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان توجه بروی مهوش کرد دل تمسک بزلف دلکش کرد
2 مهر رویش که آب آتش برد خاک بر دست آب و آتش کرد
3 آنکه کارم چو طره برهم زد همچو زلفم چرا مشوش کرد
4 ابرویش تا چه شد که پیوسته بر مه و مشتری کمانکش کرد
5 هر خدنگی که غمزهاش بگشود نسبتش دل بتیر آرش کرد
6 مردم دیدهام بخون جگر صفحهٔ چهره را منقش کرد
7 روز خواجو بروی او خوش بود خوش نبود آنکه رفت و شب خوش کرد