جان مرا غمت از عسجدی مروزی اشعار باقیمانده 21

عسجدی مروزی

عسجدی مروزی

عسجدی مروزی

جان مرا غمت هدف حادثات کرد

1 جان مرا غمت هدف حادثات کرد تا عشق سوی من نظر التفات کرد

2 حال مرا و زلف پریشان خویش را در راه عاشقی رقم مشکلات کرد

3 تا شاه خسروان سفر سومنات کرد کردار خویش را علم معجزات کرد

4 آثار روشن ملکان گذشته را نزدیک بخردان همه از مشکلات کرد

5 بزدود ز اهل کفر جهان را بر اهل دین شکر و دعای خویشتن از واجبات کرد

6 محمود شهریار کریم آنکه ملک را بنیاد بر محامد و بر مکرمات کرد

7 شطرنج ملک باخت ملک با هزار شاه هر شاه را بلعب دگر شاهمات کرد

8 شاها تو از سکندر بیشی، بدانجهت کو هر سفر که کرد بدیگر جهات کرد

9 عین الرضای ایزد جوئی تو در سفر باز او سفر بجستن عین الحیات کرد

10 تو کارها به نیزه و تیر و کمان کنی او کارها به حیله و کلک و دوات کرد

عکس نوشته
کامنت
comment