ای جان جان از جلال الدین محمد مولوی غزل 1113

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای جان جان جان‌ها جانی و چیز دیگر

1 ای جان جان جان‌ها جانی و چیز دیگر وی کیمیای کان‌ها کانی و چیز دیگر

2 ای آفتاب باقی وی ساقی سواقی وی مشرب مذاقی آنی و چیز دیگر

3 ای مشعله یقین را وی پرورش زمین را وی عقل اولین را ثانی و چیز دیگر

4 ای مظهر الهی وی فر پادشاهی هر صنعتی که خواهی تانی و چیز دیگر

5 هر گون غرایبی را هر بوالعجایبی را هر غیب و غایبی را دانی و چیز دیگر

6 زان عشق همچو افیون لیلی کنی و مجنون ای از سنات گردون سانی و چیز دیگر

7 ای نور صدرها را اومید صبرها را بر اوج ابرها را رانی و چیز دیگر

8 ای فخر انبیا را وی ذخر اولیا را وی قصر اجتبا را بانی و چیز دیگر

9 ای گنج مغفرت را وی بحر مرحمت را من غیر درگهت را شانی و چیز دیگر

10 چشمی که غیر رویت بیند ز بهر زینت باشد در این جریمت زانی و چیز دیگر

11 ای اصل اصل مبدا وی دستگیر فردا گشتم به دست سودا عانی و چیز دیگر

12 پرست این دهانم بر غیر تو نخوانم چون هست غیر گوشت فانی و چیز دیگر

عکس نوشته
کامنت
comment