- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان من از غمت چنان شده ام که ز غمخوارگی به جان شده ام
2 غم جان بود پیش از این و کنون بکشم خویش را، بر آن شده ام
3 تا تو مهمان من شوی، خود را از اجل یک شبی ضمان شده ام
4 پندت، ای نیک خواه، می شنوم من که خود پند مردمان شده ام
5 کوه دردم ترا، گنه چه کنم که اگر بر دلت گران شده ام
6 گر سگان تو التفات کنند دور از آن روی استخوان شده ام
7 خوار منگر که خسروم آخر که غلام تو رایگان شده ام