- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان بر لب است عاشق بخت آزمای را دستورییی به خنده لب جانفزای را
2 خون مرا بریز و زخونابه وا رهان خیریست، این بکن ز برای خدای را
3 گفتی به مهر و مه نگر و ترک من بگوی این رو که داد مهر و مه خودنمای را؟
4 زان شوخ چون وفا طلبم من که بر درش هرگز ز ننگ می نگرد این گدای را
5 واگشتی، ای صبا، چو بر آن کوی بگذری آسیب بر چه می زنی آن بوسه جای را
6 مطرب، بزن رهی و مبین زهد من، از آنک بر سبحه منست شرف چنگ و نای را
7 نازک مگوی ساعد خوبان که خرد کرد چندین هزار بازوی زورآزمای را
8 ای دوست، عشق چون همه چشم است و گوش نیست چه جای پند خسرو شوریده رای را