جان به لب آوردم ای جان از عطار نیشابوری غزل 399

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

جان به لب آوردم ای جان درنگر

1 جان به لب آوردم ای جان درنگر می‌شوم با خاک یکسان درنگر

2 چند خواهم بود نی دنیا نه دین عاجز و فرتوت و حیران درنگر

3 دور از روی تو کار خویش را می‌نبینم روی درمان درنگر

4 می‌فروشم آبروی خویشتن بر درت چون خاک ارزان درنگر

5 گر نگه کردن به من ننگ آیدت سوی من از دیده پنهان درنگر

6 تا فتادم از تو یوسف‌روی دور مانده‌ام در چاه و زندان درنگر

7 بی سر زلف تو چون دیوانه‌ای سر نهادم در بیابان درنگر

8 چون به جز تو ننگرم من در دو کون تو به من نیز آخر ای جان درنگر

9 عشق در وصل تو عطار را کرد غرق بحر هجران درنگر

عکس نوشته
کامنت
comment