جان من در دوستی نامهربان از اهلی شیرازی غزل 349

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

جان من در دوستی نامهربان می‌بینمت

1 جان من در دوستی نامهربان می‌بینمت آنچه بودی پیش ازین اکنون نه آن می‌بینمت

2 با من دل‌خسته تا درسر چه داری از جفا کاینچنین ای شوخ با خود سرگران می‌بینمت

3 گرچه ای مقصود دل گویی که در یاری ترا این چنین یارم ولی کم آنچنان می‌بینمت

4 جور خلقی می‌کشم تا پا به کویت می‌نهم جان به لب می‌آیدم تا یک زمان می‌بینمت

5 گرچه از جور تو جانم شد چو اهلی ناتوان همچنان آرام جان ناتوان می‌بینمت

6 چو طبع یار ز ذکر فرشته می رنجد چه جای دردسر عاشقان شیدایی است

7 مزن بر آتش ما آّ امشب ا گریه که سوز سینه اهلی چراغ تنهایی است

عکس نوشته
کامنت
comment