جان پیش تو از جلال الدین محمد مولوی غزل 622

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید

1 جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید از بهر یکی جان کس چون با تو سخن گوید

2 هر جا که نهی پایی از خاک بروید سر وز بهر یکی سر کس دست از تو کجا شوید

3 روزی که بپرد جان از لذت بوی تو جان داند و جان داند کز دوست چه می‌بوید

4 یک دم که خمار تو از مغز شود کمتر صد نوحه برآرد سر هر موی همی‌موید

5 من خانه تهی کردم کز رخت تو پر دارم می‌کاهم تا عشقت افزاید و افزوید

6 جانم ز پی عشق شمس الحق تبریزی بی پای چو کشتی‌ها در بحر همی‌پوید

عکس نوشته
کامنت
comment