جان و سر تو از جلال الدین محمد مولوی غزل 2148

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو

1 جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو آینه بین به خود نگر کیست دگر ورای تو

2 بوسه بده به روی خود راز بگو به گوش خود هم تو ببین جمال خود هم تو بگو ثنای تو

3 نیست مجاز راز تو نیست گزاف ناز تو راز برای گوش تو ناز تو هم برای تو

4 خیز ز پیشم ای خرد تا برهم ز نیک و بد خیز دلا تو نیز هم تا نکنم سزای تو

5 هم پدری و هم پسر هم تو نیی و هم شکر کیست کسی بگو دگر کیست کسی به جای تو

6 بسته لب تو برگشا چیست عقیق بی‌بها کان عقیق هم تویی من چه دهم بهای تو

7 سایه توست ای پسر هر چه برست ای پسر سایه فکند ای پسر در دو جهان همای تو

عکس نوشته
کامنت
comment