1 عیسی دم ماست بخش شیرین نفسان زحمت مده ایقریب چون خرمگسان
2 زنهار منه به خاکپایش دیده آن نور دو چشم ماست چشمش مرسان
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 فرهاد را ز شیرین، حرمان ز بخت شور است گوهر بسنگ می زن، دولت نه کار زور است
2 چون باد تند مگذر، ای شهسوار کاینجا افتاده صد سلیمان، در خاک ره چو مور است
1 ای به خاطر صد غبار از رشک تو آیینه را کرده چاک از دست تو ماه منور سینه را
2 با تن چون برگ گل پشمینهپوشی کردهای زان بنوت نافه پوشد خرقه پشمینه را
1 ساقی قدحی که سوز داغم نرود تا روغن باده در چراغم نرود
2 بویی که چو غنچه در دماغم ز می است مغزم بشکافی ز دماغم نرود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **