عیسی دم ما همدم اگر نیست از اهلی شیرازی غزل 340

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

عیسی دم ما همدم اگر نیست غمی نیست

1 عیسی دم ما همدم اگر نیست غمی نیست ما را غم آن کشت که با ماش دمی نیست

2 ای ابر کرم مرحمتی کن که درین راه جز اشک من تشنه جگر هیچ نمی نیست

3 گر وصل تو جویم بگدایی مکنم عیب درویشم و در ملک تو صاحب کرمی نیست

4 با درد تو صد شکر بود صاحب دردش بی درد کند شکر که او را المی نیست

5 برخیز و دل شحنه و قاضی ببر از راه وانگاه بکش هرکه تو خواهی که غمی نیست

6 اهلی، ره مقصود که در چشم تو دورست پا بر سر جان نه که بغیر از قدمی نیست

7 جزای اهل محبت جفا بود اهلی خموش باش که این نکته را بیانی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment