جانا دلم ببردی در قعر از عطار نیشابوری غزل 756

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

جانا دلم ببردی در قعر جان نشستی

1 جانا دلم ببردی در قعر جان نشستی من بر کنار رفتم تو در میان نشستی

2 گر جان ز من ربودی الحمدلله ای جان چون تو بجای جانم بر جای جان نشستی

3 گرچه تو را نبینم بی تو جهان نبینم یعنی تو نور چشمی در چشم از آن نشستی

4 چون خواستی که عاشق در خون دل بگردد در خون دل نشاندی در لامکان نشستی

5 من چون به خون نگردم از شوق تو چو تنها در زیر خدر عزت چندان نهان نشستی

6 گفتی مرا چو جویی در جان خویش یابی چون جویمت که در جان بس بی نشان نشستی

7 برخاست ز امتحانت یکبارگی دل من من خود کیم که با من در امتحان نشستی

8 تا من تو را بدیدم دیگر جهان ندیدم گم شد جهان ز چشمم تا در جهان نشستی

9 عطار عاشق از تو زین بیش صبر نکند نبود روا که چندین بی عاشقان نشستی

عکس نوشته
کامنت
comment