جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جانا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 87

غزل 87 ام از 6329 غزلیات

جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را

1 جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را ای سرو روان بنما آن قامت بالا را

2 خرم کن و روشن کن این مفرش خاکی را خورشید دگر بنما این گنبد خضرا را

3 رهبر کن جان‌ها را پرزر کن کان‌ها را در جوش و خروش آور از زلزله دریا را

4 خورشید پناه آرد در سایه اقبالت آری چه توان کردن آن سایه عنقا را

5 مغزی که بد اندیشد آن نقص بسست ای جان سودای بپوسیده پوسیده سودا را

6 هم رحمت رحمانی هم مرهم و درمانی درده تو طبیبانه آن دافع صفرا را

7 تو بلبل گلزاری تو ساقی ابراری تو سرده اسراری هم بی‌سر و بی‌پا را

8 یا رب که چه داری تو کز لطف بهاری تو در کار درآری تو سنگ و که خارا را

9 افروخته نوری انگیخته شوری ننشاند صد طوفان آن فتنه و غوغا را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را

شاعر شعر جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را چه کسی است ؟

شاعر شعر جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را چیست ؟

قالب شعر جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را غزل است

مضمون اصلی شعر جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر