جانا، شبی به کوی غریبان از امیرخسرو دهلوی غزل 1584

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن

1 جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن چون جان دهیم در کف پایت خرام کن

2 داری به زیر غمزه و لب مرگ و زندگی تا چند جان دهم، به زبان ناتمام کن

3 دعوی خونبهای دل خویش می کنم یک بوسه بر لبم زن و قطع کلام کن

4 می کت حلال باد بنوش و خرام کن بر زاهدان صومعه تقوی حرام کن

5 یک جرعه نیم خورده خود بر زمین بریز در کام مرده شربت «یحیی العظام » کن

6 تا بو که بر لب تو رسم، خون من بریز وانگه به جام باده رنگین به جام کن

7 ای باد صبحدم، چو بدان سوی بگذری از من سگان آن سر کو را سلام کن

8 ای دل، چو سوختی ز هوسهای خام خویش عمر عزیز در سر سودای خام کن

9 خسرو، نظر در آن رخ و وانگه حدیث صبر اندازه تو نیست، زبان را به کام کن

عکس نوشته
کامنت
comment