1 جانا، گذری به بوستان کن باده خور و رخ چو ارغوان کن
2 جان ها که گرانست نرخ ایشان یک بار بخند و رایگان کن
3 از غمزه روانه کن خدنگی یک جان مرا هزار جان کن
4 گر می کشیم ز کس چه پرسی؟ چیزی که ترا خوش آید، آن کن
5 زن در دل خسرو آتش، اما خود را ز میانه بر کران کن