امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

جانا، اگرم درد تو دیوانه از امیرخسرو دهلوی غزل 519

غزل 519 ام از 2198 غزلیات

جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد

1 جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد خلقی همه از حال من افسانه نسازد

2 از خون من خسته نشانی تو همی زلف کان موی پریشان ترا شانه نسازد

3 چیزی ست درین دل که چنین می شوم از نی عاقل به ستم خود را دیوانه نسازد

4 خون منی، ای دل، ز جگر هم بده آبی کاین سوخته را شربت بیگانه نسازد

5 باده به سفال آر که ما درد کشانیم کس از پی ما ساغر و پیمانه نسازد

6 خاک ره عشاق نیر زد سرم، آری دولت به سر هیچ کسان خانه نسازد

7 چون عاشق صادق شدی، ایمن منشین، زانک شمشیر بلا بر سر مردانه نسازد

8 آن را که بود سوختگی چشم و چراغش چون سرمه ز خاکستر پروانه نسازد؟

9 سودای بتان از سر خسرو شدنی نیست کاین مرغ وطن جز که به ویرانه نسازد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد

شاعر شعر جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد چه کسی است ؟

شاعر شعر جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد چیست ؟

قالب شعر جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد غزل است

مضمون اصلی شعر جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر