امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

جانا، به پرسش یاد کن از امیرخسرو دهلوی غزل 71

غزل 71 ام از 2198 غزلیات

جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را

1 جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را آخر به رحمت باز کن آن چشم خواب آلوده را

2 ناخوانده سویت آمدم، ناگفته رفتی از برم یعنی سیاست این بود فرمان نافرموده را

3 رفتی همانا وه که من زنده بمانم در غمت یارب، کجا یابم دگر آن صبر وقتی بوده را

4 باز آی و بنشین ساعتی، آخر چه کم خواهد شدن گر شاد گردانی دمی یاران غم فرموده را

5 کشتی مرا و نیستم غم جز غم نادیدنت گر می توانی باز بخش این جان نابخشوده را

6 ناصح به ترک گلرخان تا چند پندم می دهی چون خارخارم به نشد، بگذار این بیهوده را

7 پیموده ساقی در قدح بیهوشی عشاق را گویی فزون با بنده داد آن ساغر پیموده را

8 دستی بسودم بر لبت، تلخی بگفتی چیست این؟ کز زهر دادی چاشنی چندین نبات سوده را

9 سودای خسرو هر شبی پایان ندارد هیچ گه آخر گره بر زن یکی آن جعد ناپیموده را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را

شاعر شعر جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را چه کسی است ؟

شاعر شعر جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را چیست ؟

قالب شعر جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را غزل است

مضمون اصلی شعر جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر