- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر برهنه کردهام به سودایی برخاسته دل نه عقل و نه رایی
2 با چشم پر آب پای در آتش بر خاک نشسته باد پیمایی
3 چون گوی بمانده در خم چوگان سرگشته شده سری و نه پایی
4 از صحبت اختران صورتبین خورشید صفت بمانده تنهایی
5 هر روز ز تشنگی چو آتش بی واسطه در کشیده دریایی
6 هر سودایی که بیندم گوید زین شیوه ندیدهایم سودایی
7 گر بنشینم به نطق برخیزد از نکتهٔ من به شهر غوغایی
8 چون یکجایم نشسته نگذارند هر ساعت از آن دوم به هر جایی
9 زین واقعهای که کس نشان ندهد عطار نه عاقلی نه شیدایی