-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده
2 به بوی وصل دو دیده خراب و مست شدهست چگونه باشد یا رب وصال در دیده
3 چو دیده بیشه آن شیرمست من باشد چه زهره دارد گرگ و شکال در دیده
4 دو دیده را بگشا نور ذوالجلال ببین ز فر دولت آن خوش خصال در دیده
5 چو چتر و سنجق آن رشک صد سلیمان دید گشاد هدهد جان پر و بال در دیده
6 چو آفتاب جمالش بدیدهها درتافت چه شعلههاست ز نور جلال در دیده
7 چو عقل عقل قنق شد درون خرگه جسم عقول هیچ ندارد مجال در دیده
8 دو دیده مست شد از جان صدر شمس الدین چه بادههاست از او مال مال در دیده