- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش خار گل کن به من از برق رخ روشن خویش
2 ذوق پابوس تو بیرون نرود از دل من گر به بینم بمثل دست تو در گردن خویش
3 آفتابی تو و از ذوق وصالت همه شب چشم امید گشایم به در روزن خویش
4 مست میخانه چنانم که گرم دست دهد خشت آن خانه کنم تا بقیامت تن خویش
5 گوشه گلخن ما مسکن آن سرمست است که بصد گلشن جنت ندهد گلخن خویش
6 خوشه چینی کند از خرمن آنکس اهلی که چو مجنون تو آتش زده در خرمن خویش
7 گوشه چشم فکن کز هوس سروقدت کردم از خون جگر لاله ستان دامن خویش