کشته ام خار ملامت همه پیرامن از اهلی شیرازی غزل 879

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش

1 کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش خار گل کن به من از برق رخ روشن خویش

2 ذوق پابوس تو بیرون نرود از دل من گر به بینم بمثل دست تو در گردن خویش

3 آفتابی تو و از ذوق وصالت همه شب چشم امید گشایم به در روزن خویش

4 مست میخانه چنانم که گرم دست دهد خشت آن خانه کنم تا بقیامت تن خویش

5 گوشه گلخن ما مسکن آن سرمست است که بصد گلشن جنت ندهد گلخن خویش

6 خوشه چینی کند از خرمن آنکس اهلی که چو مجنون تو آتش زده در خرمن خویش

7 گوشه چشم فکن کز هوس سروقدت کردم از خون جگر لاله ستان دامن خویش

عکس نوشته
کامنت
comment