1 کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن
2 من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 با سرشگ سخای او کس را ننماید بزرگ رود فرب
2 یاد کرد از لطیف طبعش بحر گشت پر در و عنبر اشهب
1 جان مرا غمت هدف حادثات کرد تا عشق سوی من نظر التفات کرد
2 حال مرا و زلف پریشان خویش را در راه عاشقی رقم مشکلات کرد
1 تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبو تا مرد پیری بپیش او مرد سیصد کلوک
2 هر که موک مردمان جوید بشو گو خط دو کش کی نخست او را زند باشد موک؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به