نشان روی تو جستم به هر از خواجوی کرمانی غزل 648

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم

1 نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم

2 چه رنجها که نیامد برویم از غم رویت چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم

3 هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم هزار تیر بلا از تو خوردم و نرمیدم

4 کدام یار جفا کز تو احتمال نکردم کدام شربت خونابه کز غمت نچشیدم

5 ترا بدیدم و گفتم که مهر روز فروزی ولی چه سود که یک ذره مهر از تو ندیدم

6 بجای من تو اگر صد هزار دوست گزیدی بدوستی که بجای تو دیگری نگزیدم

7 جهان بروی تو می‌دیدم ار چه همچو جهانت وفا و مهر ندیدم چو نیک در نگردیدم

8 بسی تو عهد شکستی که من رضای تو جستم بسی تو مهر بریدی که از تو من نبریدم

9 از آن زمان که چو خواجو عنان دل بتو دادم بجان رسیدم و هرگز بکام دل نرسیدم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر