خیالی کرده‌ام وین از امیرخسرو دهلوی غزل 1994

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

خیالی کرده‌ام وین از خیال خود نمی‌دانی

1 خیالی کرده‌ام وین از خیال خود نمی‌دانی ز ابرو پرس اگر جور هلال خود نمی‌دانی

2 نهادی سنبله بر مشتری و می‌کشی خلقی منت آگه کنم گر تو وبال خود نمی‌دانی

3 ز جولان سمندت دور بادا چشم بد گرچه صف موران مسکین پایمال خود نمی‌دانی

4 مه دوهفته می‌خوانی رخ خود را و من چون مه همی‌کاهم که در خوبی کمال خود نمی‌دانی

5 مگو ای شاخ خلق از دیدنم بهر چه می‌میرند تو یعنی از بلای زلف و خال خود نمی‌دانی

6 دمی با مردم دیده نشستی پس دم دیگر اگر زین هم نشینی بد ملال خود نمی‌دانی

7 بخواهد رفت ناگه جان . . . خود درین خسرو که حالی در چنین نظاره حال خود نمی‌دانی

عکس نوشته
کامنت
comment