جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

دام از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1220

غزل 1220 ام از 6329 غزلیات

دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش

1 دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش

2 آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش

3 دل بگداخت چون شکر بازفسرد چون جگر باز روان شد از بصر تا به نظر بگیرمش

4 راه برم به سوی او شب به چراغ روی او چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش

5 درد دلم بتر شده چهره من چو زر شده تا ز رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش

6 گر چه کمر شدم چه شد هر چه بتر شدم چه شد زیر و زبر شدم چه شد زیر و زبر بگیرمش

7 تا به سحر بپایمش همچو شکر بخایمش بند قبا گشایمش بند کمر بگیرمش

8 خواب شدست نرگسش زود درآیم از پسش کرد سفر به خواب خوش راه سفر بگیرمش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش

شاعر شعر دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش چه کسی است ؟

شاعر شعر دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش چیست ؟

قالب شعر دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش غزل است

مضمون اصلی شعر دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ است.