-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم پای بند گره طره طرار توایم
2 کار ما را مکن آشفته و مفکن در پای که پریشان سر زلف سیه کار توایم
3 طرب افزای مقیمان درت زاری ماست زانکه ما مطرب بازاری بازار توایم
4 گر کنی قصد دل خستهٔ یاران سهلست ترک یاری مکن ای یار که ما یار توایم
5 تو بغم خوردن ما شادی و از دشمن دوست هیچکس را غم ما نیست که غمخوار توایم
6 آخر ای گلبن نو رسته بستان جمال پرده بگشای که ما بلبل گلزار توایم
7 تا ابد دست طلب باز نداریم از تو زانکه از عهد ازل باز طلبکار توایم
8 بده ای لعبت ساقی قدحی باده که ما مست آن نرگس مخمور دلازار توایم
9 آب برآتش خواجو زن و ما را مگذار بر سر خاک بخواری که هوا دار توایم