خویش را چند ز اندیشه از عطار نیشابوری غزل 547

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

خویش را چند ز اندیشه به سر گردانم

1 خویش را چند ز اندیشه به سر گردانم وز تحیر دل خود زیر و زبر گردانم

2 دل من سوختهٔ حیرت گوناگون است تا کی از فکرت خود سوخته‌تر گردانم

3 چون درین راه به یک موی خطر نیست مرا پس چرا خاطر خود گرد خطر گردانم

4 می نیاید ز جهان هم نفسی در نظرم گرچه بسیار ز هر سوی نظر گردانم

5 چون ز دلتنگی و غم در جگرم آب نماند چند بر چهره ز غم خون جگر گردانم

6 نیست در مذهب من هیچ به از تنهایی گر بسی بنگرم و مسئله برگردانم

7 نان خشکم بود و گر به تکلف بزیم از دو چشم آب برو ریزم و تر گردانم

8 آری ای دوست به جز دانهٔ خود نتوان خورد خویش را فی‌المثل ار مرغ بپر گردانم

9 تا کی از غصه و غم غصه و غم ای عطار سر فرو پوش که سرگشته و سرگردانم

عکس نوشته
کامنت
comment